حتی اگر کتاب من پیش از تو را نخوانده باشید احتمالا اثر سینمایی ساخته شده از روی این رمان را دیدهاید و با آن اشک ریختهاید. من پیش از تو از معدود آثار ادبیات بریتانیا است که به مدت چند هفته متوالی در لیست پرفروشترینهای بازار قرار گرفت.
شاید خیلیها رمان من پیش از تو را یک داستان عاشقانه ساده تلقی کنند که مطابق با مدار تمام داستانهای عشقی تکراری پیش میرود. اما این کتاب و اثر سینمایی که از روی آن ساخته شده نشان میدهد که جوجو مویز، نویسنده من پیش از تو نه فقط یک چارچوب رمانتیک، بلکه کشاکش روحی و ذهنی شخصیت اول داستان را توصیف میکند.
حتی اگر رمان جذاب من پیش از تو را خواندهاید پیشنهاد میکنیم نقد امروز به نظر را از دست ندهید. در بررسی امروز، این اثر فاخر را از منظری دیگر و با چاشنی دیدگاه خوانندگان این کتاب تحلیل میکنیم.
- 536 صفحه
- نویسنده: جوجو مویز
- ترجمه: مریم مفتاحی
- مناسب رده سنی بزرگسالان
- از پرفروشترینهای نیویورک تایمز
جوجو مویز یک روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی است که قلم توانایی در نگارش آثار رمانتیک دارد. کتاب من پیش از تو از جوجو مویز اثری عاشقانه است که خواننده را در کشاکش ذهنی و روحی خاصی قرار میدهد.
نثر روان این کتاب تاثیر زیادی روی خوانندگان خاص و عام داشته و همین موضوع باعث شده تا از پرفروشترین آثار انگلیسی باشد. داستانهای جوجو مویز متاثر از نقش زنان در جامعه است و محوریت کتاب من پیش از تو هم زندگی یک دختر جوان است که با فردی معلول آشنا میشود.
معرفی جامع و مختصر کتاب من پیش از تو
کتاب من پیش از تو اثر پرفروشی است که در سال 2012 توسط جوجو مویز منتشر شد و در صدر پرفروش ترین آثار سال قرار گرفت. این کتاب رمانی اثری است که از نویسنده سرشناس، جوجو مویز در ایران ترجمه و منتشر شده است. اما همین اثر اول با تلطیف روح خوانندگان توانست در ایران هم پرفروش باشد و با استقبال کتابخوانها روبرو شود.
جوجو مویز نویسنده کتاب من پیش از تو دو بار برنده جایزه انجمن رماننویسان رمانتیک شده است. این جوایز نشان میدهند که خط فکری و شالوده ذهنی نویسنده تا حد زیادی به داستانهایی نظیر من پیش از تو شباهت دارد.
کتاب من پیش از تو در مجموع یکی از بهترین آثار عاشقانه ای است که در ایران ترجمه شده است. اثری سینمایی با همین نام نیز تولید شده که البته دلیل اصلی موفقیت آن را باید ارزش رمانی دانست که اثر از روی آن اقتباس شده است.
درون مایه داستانی کتاب من پیش از تو
کتاب من پیش از تو روایت زندگی جوانی از خانواده دلسوز و مفرح است که زمانی به ورزشهای مهیج علاقه زیادی داشته است. با این حال به دنبال يك تصادف قطع نخاع شده و زندگي اش زير و رو مي شود.
روایت داستان به صورت موازی و با مرور زندگی دختری جوان ادامه مییابد که برای تامین مخارج زندگی به خانواده خود کمک میکند. او که اکنون بیکار شده به دنبال آگهی استخدام وارد خانه این جوان معلول شده و داستان از این نقطه شروع میشود.
تمام اتفاقات مربوط به معلول شدن شخصیت اول معلول داستان یعنی ویل در کتاب من پیش از تو به خوبی توصیف میشود. اگر اثر سینمایی این رمان را دیده باشید حتما این صحنه را به خوبی به یاد میآورید:
صدای گوشخراشی میآید و ویل نگاه میکند. صدای ناخوشایند بوق اتومبیلی است. تاکسی سیاه براق را مقابلش میبیند. راننده شیشه اتومبیل را پایین داده است. در گوشه میدان چشمانش چیزی میبینند که نمیتواند بهخوبی تشخیص دهد. آن چیز با سرعت باورنکردنی بهطرفش میآید.
صورتش را به طرف آن برمیگرداند. بلافاصله متوجه میشود در مسیرش قرار دارد و به هیچ طریقی نمیتواند خودش را از سر راهش کنار بکشد. با وحشت دستش باز میشود، گوشی بلکبری رها میشود و میافتد زمین. فریادی میشنود که احتمالا از گلوی خودش خارج شده است. آخرین چیزی که میبیند دستکشهای چرمی هستند و صورتی که داخل کلاه ایمنی است.
اگرچه ابتدای داستان زندگی شخصی ویل و شخص مقابل یعنی لوییزا روایت میشود اما با روبهرویی این دو نفر داستان آغاز میشود. داستانی که باعث میشود زندگی لوییزا و ویل به شکل عجیبی به یکدیگر گره بخورند.
درون مایه داستان فقط با مکالمات و گفتگو شخصیتهای داستان شکل نمیگیرد. در لا به لای این گفتگو جملاتی دلنشین رد و بدل میشوند که واقعا تامل برانگیز هستند:
بدترین نکته دربارهی کار پرستاری آن چیزی نیست که احتمالا فکرش را میکنید. ربطی به بالا و پایین کردن مریض و نظافت ندارد، یا دارو و دستمال مرطوب، و یا بوی همیشگی و محسوس مواد ضدعفونی کننده. حتی این واقعیت هم نیست که اغلب افراد فکر میکنند تنها کاری است که از دستتان برمیآید. بلکه این واقعیت است که آدم وقتی تمام روز را کنار کسی میگذراند هیچ گریزی از حالتهای روحی او ندارد؛ حتی از حالتهای روحی خودش.
نوشتار این کتاب بسیار ساده و دل انگیز است. طوری که جملات به خوبی در ذهن مخاطب مینشینند و قادر است مفهوم آن را حلاجی کند. مثلا در اواخر کتاب من پیش از تو چنین میخوانیم:
میفهمید چقدر سخت است که سکوت کنید و هیچی نگویید در حالی که ذره ذره وجودتان میخواهد منفجر شود؟ تمام راه فرودگاه تا آنجا را داشتم با خودم تمرین میکردم که چیزی نگویم. اما واقعا داشتم میمردم. ویل سر تکان داد. سرانجام وقتی توانستم حرفی بزنم صدایم بریده بریده و بیرمق بود جمله ای که به زبان آوردم تنها حرف خوبی که میتوانستم بزنم: دلم برایت تنگ شده بود!
در بخش دیگری از کتاب لوییزا با دیدن وضعیت ویل با او به این شکل همزاد پنداری میکند:
دلم واقعا برایش میسوخت. وقتی میدیدمش که به بیرون پنجره ماتش برده است به نظرم غمگینترین فردی آمد که به عمرم دیدهام.
با گذر ایام،دریافتم شرایطش فقط مربوط به اسارت در صندلی چرخدار نیست، نه چون آزادی جسمیاش را از دست داده است؛ بلکه به فهرست بلندبالا و بیپایان مشکلات جسمی و روحیای مربوط میشود که میتوانند عواقب بدی در پی داشته باشند. با خودم فکر کردم اگر من جای او بودم احتمالا به همین اندازه احساس درماندگی میکردم.
نقاط قوت و ضعف داستانی که پیش روی شما قرار دارد
نقدهای منفی پیرامون کتاب من پیش از تو کم نبود. اگر رمان را نخوانده باشید ممکن است با مطالعه خلاصه داستان تصور کنید که این اثر موضوع تکراری و تقلیدی مثل رمانهای درجه سه و چهار بازار است که ارزش وقت تلف کردن ندارند. ضمن این که برخی از منتقدین این اثر را رمانی تکراری با داستان قابل پیش بینی ارزیابی کردند که عامه پسند است.
اما اگر قرار باشد عادلانه محتوای این اثر را بررسی کنیم نباید شیوه نوشتار روان و به زبان دیگر نثر خوشخوان آن را ساده و عامه پسند تلقی کنیم. اگر رمان و یا هر کتاب، ساده و روان نگاشته شده باشد و خواندن آن برای طیف زیادی از جامعه راحت باشد آن کتاب لزوما سطحی و بی ارزش نیست!
بنابراین شاید نقطه ضعف اصلی این اثر نقطه قوت آن باشد! همین نثر روان و اثرگذار اگر قرار باشد روزنامه وار مطالعه شود اثری سطحی و بی ارزش تلقی میشود. شاید تاثیرگذاری اصلی این داستان روی مخاطبان بعد از تولید فیلم سینمایی من پیش از تو باشد. چرا که تاثیرگذاری نوشتار وقتی که به حالت دیداری تبدیل میشود دوچندان خواهد شد.
اما اگر قرار باشد از دیدگاه خیلی تخصصیتر به کتاب من پیش از تو بپردازیم شاید نقاط ضعف پنهان دیگری هم پیدا کنیم. به نظر میرسد نویسنده این اثر آشفتگیهای ذهنی خود را با شاخ و برگهای زیادی دادن به داستان برطرف کرده است. همین موضوع در اثر سینمایی این رمان نیز وجود داشته که با هوشمندی کارگردان بهبود یافته است.
نقاط قوت این اثر همانطور که گفته شد نثر روان و ساده آن است. روایت این رمان خطی است و شما فقط با دو شخصیت اصلی طرف هستید و قرار نیست با اسامی مختلف سردرگم شوید. بنابراین حتی با ساعتها مطالعه کتاب از دیالوگها و توصیفهای آن لذت میبرید و خسته نمیشوید!
با این که ارتباط بین ویل و لوییزا دائمی نیست و برای مدت کوتاهی با هم زندگی میکنند اما ویل بخشی از ثروتش را برای لوییزا به جای میگذارد. کتاب من پیش از تو در حالی به پایان میرسد که لوییزا در کافهای در پاریس است و آخرین نامه ویل را میخواند:
تو به من زندگی ندادی؟ دادی؟ در واقع نه. فقط اینکه زندگی قبلیام را هم خراب کردی، درهم شکستی و تکه تکهاش کردی. حالا من با خرابههایش چه کنم؟ پس کی میخواهد…
دستهایم را به اطراف دراز میکنم. هوای خنک شبانه را روی پوستم حس میکنم. میبینم دوباره دارم گریه میکنم. ویل، لعنت به تو! زیر لب زمزمه میکنم "لعنت به تو که تنهام گذاشتی!
مروری بر نقدهای کتاب من پیش از تو
تمام نقدهایی که بر کتاب من پیش از تو وارد شده از دو حالت خارج نیستند. عدهای این کتاب را فوق العاده اثرگذار و احساسی ارزیابی میکنند و عده دیگر هم آن را اثر زردی میدانند که با مرور کلیشهها سطحی شده است.
نقطه ضعف دیگر این کتاب قابل پیشبینی بودن وقایع آن است. یعنی مخاطب میتواند حدس بزند که نتیجه وقایع هر بخش از داستان در بخش بعدی چه خواهد بود.
با این حال بخش اعظم دیگر از نقدها مثبت بودهاند. مثلا ساده اندیشی و نگاه ساده لوییزا به زندگی پسندیده است و میتواند معرف یک سبک زندگی به خواننده باشد. از طرف دیگر شخصیت لوییزا کامل نیست و ویل او را با این جنبه های زندگی آشنا میکند. به گونهای که قدر جوانی و عمرش را بداند و در نهایت سعی و تلاشش را برای بهتر زندگی کردن به بهترین شکل ممکن به کار برد.
بخش دیگری از نقدهای مثبت به اثرگذاری شخصیتهای اصلی داستان روی هم اشاره دارد. ارتباط عاشقانه لوییزا و ویل کوتاه مدت است اما این ارتباط اثرات شگفت انگیزی روی دو طرف دارد.
لوییزا سعی دارد نظر ویل را برای خودکشی عوض کند اما این ویل است که موفق میشود روی سبک زندگی لوییزا در کتاب من پیش از تو اثرگذار باشد. چنان چه در پشت جلد کتاب میخوانیم:
لوئیزا کلارک دختر پرستاری که درِ دنیای بزرگتری به روی او گشوده شده است. میرود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودنِ خویش بنوازد. لوئیزا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است با تجربه جدیدی روبهرو میشود و شرایط به گونهای رقم میخورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت میکند و بر سر دوراهی میایستد. در نهایت مجبور میشود انتخابش را بکند و این شاید بزرگترین تصمیم زندگیش باشد که…
سخن آخر
همذات پنداری با مخاطب مهمترین نقطه قوت کتاب من پیش از تو بوده که توسط جوجو مویز نگارش شده است. مویز یک ژورنالیست است که به خوبی با نیازهای روحی مخاطبان آثار رمانتیک و درام آشنایی دارد.
شاید کتاب من پیش از تو یک اثر فاخر و درجه یک در میان رمانهای معاصر نباشد. اما همان طور که بارها گفتهایم دست خریدار بر کیفیت ادبی رمانها ارجحیت دارد و این اثر نیز مورد پسند مخاطبان قرار گرفته است.
دیدگاهتان را بنویسید