ملت عشق از همه دین ها جداست، عاشقان را ملت و مذهب خداست.
شاید این مهمترین بیتی باشد که بعد از خواندن کتاب ملت عشق خوانندگان به یاد میسپارند و با یادآوری آن صفحه به صفحه کتاب را مرور میکنند.
"ملت عشق" عنوان کتاب پرفروش، محبوب و افتاده بر سر زبانها است که که نزدیک به دوسال قبل در ایران به شهرت رسید. کتابی که در ترکیه ۵۰۰ مرتبه تجدید چاپ شده و در کشورهای فرانسه و انگلیسیزبان هم کمابیش مورد استقبال قرار گرفته است. با این حال فروش این اثر در ایران در طول پاییز و زمستان گذشته نشان از شهرت بینظیر و متفاوت این کتاب در بین سایر آثار دارد!
ملت عشق داستان عشق و عرفان و چالشهای آن برای عشاق است. داستانی که سیر موازی و همزمان آن در زمان حال و گذشته خواننده را بیشتر و بیشتر برای کشف راز " کفر شیرین" ترغیب میکند. اگر این کتاب را خواندهاید یا قرار است به تازگی به کتابخانه خود اضافه کنید نقد امروز به نظر را از دست ندهید.
نگاهی اجمالی بر کتاب ملت عشق و ترجمه فارسی آن
کتاب «ملت عشق» عنوان رمانی پرفروش از الیف شافاک بوده که ارسلان فصیحی آن را به فارسی برگردانده است. وجود این رمان در لیست پرفروشهای کتاب بازار ایران نشاندهنده اقبال عمومی مخاطبان فارسیزبان به خواندن این کتاب است.
این کتاب شامل روایت 2 داستان در زمان متفاوت است. داستان نخست در سده هفتم هجری در قونیه در جریان است و آشنایی شمس و مولوی را روایت میکند. بخش دوم نیز در سال 2008 میلادی و در مورد زندگی زن 40 سالهای نوشته شده که زندگیاش از بیعشقی رو به فروپاشی است.
آشنایی با اثر پرفروش ملت عشق و نویسنده آن
مهمترین چیزی که توجه خوانندگان را نسبت به یک اثر متمایل میکند نویسنده آن، آثار پیشین و سبک نوشتاری آن است. کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک برای اولین بار در سال 2010 به چاپ رسیده است. این اثر یک داستان طولانی را با محوریت زمان و حال در دو بخش روایت میکند: یک بخش مربوط به دیدار شمس و مولوی و بخش دیگر در زمانهای نزدیک به ما و مربوط به خانوادهای که در شرف فروپاشی است.
الیف شافاک زمانی که دوره کارشناسی ارشد خود را میگذراند اولین رمان خود را با نام "پنهان" به چاپ رساند. "پنهان" در سال ۱۹۹۸ میلادی موفق به دریافت جایزه بزرگ مولانا شد و این جایزه موفقیت بزرگی برای شافاک به شمار میرفت.
شافاک در طول دوران حرفهای نزدیک به 16 کتاب ترجمه و تالیف کرده است. عمده آثار این نویسنده ترک رمان بوده و از طرف ناشران معتبر بینالمللی به بیش از ۴۰ زبان زنده دنیا ترجمه، چاپ و منتشر شده است. با این حال اکثر کتابخوانان این نویسنده ترک را با اثر " ملت عشق" میشناسند. اثری که در تاریخ ادبیات ترکیه عنوان پرفروشترین کتاب در کوتاهترین زمان شناخته شده است.
هر چند که نقدهای مختلفی از زمان انتشار این اثر در ایران بدان وارد شده اما در مجموع مشتمل بر نقاط مثبتی است. نقاط مثبت و پر رنگی که رضایت عمومی مخاطبان این اثر را به دنبال داشته است.
شکلگیری خط کلی داستان با یک تلاطم عشقی
شخصیت اصلی این کتاب اللا، زنی است که احساس میکند ریتم زندگیاش به نتهای پایانی خود نزدیک شده است. زندگی اللا از وقتی که خودش را شناخته بود مثل برکهای راکد است. زنی که یکنواختی زندگی را هر روز لمس میکرد و با انجام امور روزمره دچار روزمرگی میشود.
داستان از اختلاف بین اللا و جدایی عاطفی او و همسرش شروع میشود. زنی که برای آرام کردن تلاطم عشقی زندگیاش به دنبال پناه است و به طور اتفاقی تصمیم میگیرد رمانی را ویراستاری کند. زمانی به نام " کفر شیرین" که توسط نویسندهای گمنام در آن سوی دنیا نوشته شده و روایتگر داستان آشنایی مولانا و شمس است.
روایت دوم این داستان نه یک تلاطم عشقی بلکه داستان به هم رسیدن دو دریا است. پیوند شمس و مولانا و داستان آشنایی این دو که با اندکی بازنویسی و تصرف روایت میشود.
داستان رویارویی شمس و مولانا از یک خواب شکل می گیرد. مولانا در دیاری دیگر سالها به درس و تحصیل پرداخته و عارفی نامی در ترکیه شده است. اما زندگی او از زمانی تغییر کرد که با شمس تبریزی آشنا شد؛ گویی دو دریا به یکدیگر رسیدهاند!
مولانا در خواب خود را میبینید که در سرزمینی ناشناخته و در شهری دور به دنبال کسی میگردد. همین رویا آشنایی این دو عارف را به خواننده اعلام میکند. ناگفته نماند که نویسنده رخداد قریبالوقوع تمام این اتفاقات غیرمنتظره را در سطرهای آغازین کتاب به ما هشدار میدهد:
"سنگی را اگر به رودخانهای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی میشکافد و کمی موج بر میدارد. صدای نامحسوس "تاپ" میآید، اما همین صدا هم در هیاهو آب و موجهایش گم میشود. اما اگر همان سنگ را به برکهای بیندازی تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیقتر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک آبهای راکد را به تلاطم در میآورد.
در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقهای پدیدار میشود. حلقه جوانه میدهد، جوانه شکوفه میدهد، باز میشود و باز میشود، لایه به لایه. سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چهها که نمیکند. در تمام سطح آب پخش میشود و در لحظهای میبینی که همه جا را فرا گرفته. دایرهها دایرهها را میزایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.
رودخانه به بینظمی و جوش و خروش آب عادت دارد. دنبال بهانهای برای خروشیدن میگردد، سریع زندگی میکند، زود به خروش میآید. سنگی را که انداختهای به درونش میکشد؛ از آنِ خودش میکند، هضمش میکند و بعد هم به آسانی فراموشش میکند. هر چه باشد بینظمی جز طبیعتش است؛ حالا یک سنگ بیشتر یا یکی کمتر..."
مرور قوانین چهل گانه در کتاب ملت عشق
تمام کتاب ملت عشق با الهام از قوانین عرفانی و باورهای مردمی نگارش شده است. داستان پنج فصل دارد: خاک، آب، باد، آتش و خلأ که در هر کدام از تغییرات شخصیتهایش پرده برمیدارد. عدد چهل یکی از اعداد ویژه در مباحث عرفانی است و عرفا معتقدند بعد از گذر از چهل میتوان به رستگاری و خوشبختی رسید. رسم چله نشینی نیز یکی از این رسوم بوده که موضوعی مهم در عرفان و مذهبی است.
الیف شافاک از این قوانین چهل گانه به عنوان گرههای داستان استفاده کرده و سعی دارد هر بخش از داستان را با بیان یک قانون موشکافی کند. بنابراین خواننده با مرور هر قانون بهتر میتواند روابط روایت زندگی اللا و داستان زندگی شمس و آشنایی او با مولانا را کنار هم قرار دهد.
قوانین چهل گانه عشق به جذابیت و شهرت کتاب ملت عشق افزودهاند. در بخشی از کتاب قانون دهم عشق به این شکل توسط شمس تفسیر میشود:
" صبر کردن به معنای ماندن و انتظار کشیدن نیست؛ بلکه به معنای آینده نگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگریستن و گل را پیش چشم مجسم کردن است. به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقان خدا صبر را همچون شهد شیرین به کام میکشند و هضم میکنند. این را بدان زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل تبدیل شود."
روایت دو داستان همزمان در چارچوب عشق
ساختار کتاب ملت عشق بر اساس دو روایت مختلف در دو زمان مختلف است. یعنی دو داستان مجزا موازی یکدیگر حرکت میکنند که به زعم نویسنده این دو قرار است که یکدیگر را پوشش دهند یا با هم تطبیق پیدا کنند. همین موضوع یک جنبش ذهنی در خواننده ایجاد میکند تا برای کشف حقیقت مشتاقتر باشد.
چیزی که دو روایت عاشقانه عارفانه این داستان را به هم وصل میکند مرور چهل قانون عشق است. قوانینی که در روایت دوم و در موقعیتهای مختلف توسط شمس روایت میشوند. از طرفی دیگر الیف شافاک این دو روایت را با ارتباط هوشمندانه زمان حال و گذشته به یکدیگر پیوند میدهد. تا حدی که برای لحظاتی حتی خواننده متوجه تغییر زمان نمیشود و نمیداند درست در چه زمانی قرار دارد.
راوی در زمان حال رمان دانای کل است و راوی زمان گذشته خود اللا است.که به روایت داستان میپردازد.
از خود گذشتگی برای عشق: از ملت عشق چه میآموزیم؟
در واقعیت هیچ قانون چهل گانهای برای عشق به سبکی که شافاک معرفی میکند مطرح نشده است. اما مرور این قوانین مهمترین درسهایی هستند که مخاطب از کتاب ملت عشق میگیرد. درسهایی که شافاک با کنکاش در آثار مولوی و شمس به دست آورده و با در نظر گرفتن موقعیت به خورد مخاطب میدهد.
اولین درسی که مخاطبان این کتاب از فراز و نشیب داستان میگیرند تجربه عشق و خطر کردن است. روایت اول این کتاب یادآوری عشق و عشق ورزی در زندگیهایی است که جسارت عاشقی از آنها رخت بر بسته است. بنابراین اللا به عنوان شخصیت اصلی با مونولوگهای مداوم سعی دارد کیفیت زندگی عاشقانه خود را با همسرش زیر سوال ببرد.
داستان کتاب ملت عشق با ترس و واهمه اللا برای خطر کردن و تغییر شرایط زندگی فعلیاش ادامه پیدا میکند. مکاتبات ایمیلی اللا با عزیز ( شخصیت مقابل اللا و نویسنده کتاب کفر شیرین) همزمان با روایت دوم داستان پیش میرود. هر چه قدر که داستان علاقمندی و عشق بین مولانا و شمس عمیقتر میشود رابطه اللا و عزیز نیز رنگ و لعاب جدیتری به خود میگیرد.
اگرچه خطر کردن و جرئت اللا برای یادآوری عشقی ستودنی است؛ اما برخی از نقاط داستان متناقض بوده و توسط مخاطبان نقد شده است.
دومین درسی که مخاطب از این کتاب میگیرد به چهل قاعده و قانون عشق مربوط میشود که بسته به نوع ترجمه به شیوه خاصی روایت میشوند. مثلا در قاعده چهلم کتاب میخوانیم:
" عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست درمیانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش."
اما درس آخر مربوط به شناخت مولانا به عنوان شاعری ایرانی است که حالا در قامت یک شاعر جهانی از او نام میبرند. روایت کتاب ملت عشق بیش از آن که بخواهد به مسئله عاشقی اللا و عزیز یا آشنایی شمس و مولانا بپردازند سعی دارد مرام عرفانی را نشان دهد. مرامی که در عمق ارتباط مولانا با شمس همیشه وجود داشته است.
با این حال اکثر کاربران نسبت به شیوه نمایش و روایت این مرام در داستان نقدهایی داشتهاند. به نظر میرسد روایت اول داستان در برخی از نقاط پررنگتر شده و باعث میشود بخشی از روایت دوم به حاشیه کشیده شود.
سخن آخر
کتاب ملت عشق روایت دو داستان موازی عاشقانه عارفانه است که در گذشته و حال اتفاق میافتد. در این داستان نحوه آشنایی شمس و مولانا و مرام صوفیانه این دو به خوبی به داستان آشنایی اللا با نویسنده کتاب " کفر شیرین" ربط داده شده است. اگر به ژانر عاشقانه با روایتی متفاوت علاقه دارید این اثر را از دست ندهید.
دیدگاهتان را بنویسید